معنی گردهمایی سیاسی

حل جدول

گردهمایی سیاسی

میتینگ


گردهمایی

جلسه،اجلاس،همایش

سمینار

نشست


گردهمایی علمی

سمینار، همایش

مترادف و متضاد زبان فارسی

گردهمایی

اجلاس، جلسه، میتینگ، نشست، همایش

فارسی به عربی

گردهمایی

اِجْتِماعُ


گردهمایی توجیهی

اِجْتِماعٌ تَوْجیهی


گردهمایی رسمی

اِجْتِماعٌ رَسْمی


گردهمایی عمومی

اِجْتِماعٌ عامٌّ


گردهمایی عادی

اِجْتِماعٌ نِظَامی (مُنَظَّمٌ)

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

سیاسی

[ع.] (ص نسب.) منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی.

فرهنگ عمید

سیاسی

مربوط به سیاست،
کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد،

لغت نامه دهخدا

سیاسی

سیاسی. (ع اِ) ج ِ سیساء، جای پیوند مهره های پشت و جای برنشست و از ستور و سر کتف اسب و مهره ٔ پشت خر. (آنندراج) (منتهی الارب). || (ص نسبی) منسوب بسیاست.

معادل ابجد

گردهمایی سیاسی

431

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری